کد مطلب:1764 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:396

مقاله ثالثه(باب هفتم)
باب هفتم در اشاره اجمالیّه به آداب تشهّد است و در آن دو فصل است

فصل اوّل

بدان كه شهادت به وحدانیّت و رسالت در اذان و اقامه، كه از متعلّقات نماز و مُهیّئات ورود در آن است، و در "تشهّد" كه خروج از فناء به بقاء و از وحدت به كثرت و در آخر نماز است، عبد سالك را متذكّر كند كه حقیقت صلاةْ حصول توحید حقیقی، و شهادت به وحدانیّت از مقامات شامله است، كه با سالك از اول صلاة تا آخر آن است. و نیز در آن، سرّ "اوّلیّت" و "آخریّت" حقّ جل و علا است. و نیز در آن سرّ عظیمی است كه سفر سالك من اللَّه و إلی اللَّه است: كَما بَدَأَكُمْ تَعوُدوُن. "614" پس، سالك باید در همه

آداب الصلوة(آداب نماز)، متن، ص: 363

مقامات متوجّه این مقصد باشد، و حقیقت وحدانیّت و الوهیّت حق را به قلب برساند؛ و قلب را در این سفر معراجی الهی كند تا شهادتش حقیقت پیدا كند و از نفاق و شرك منزه گردد.

و در شهادت به رسالت نیز اشاره به آن شاید باشد كه دستگیری ولیّ مطلق و نبیّ ختمی در این معراجِ سلوكی از مقامات شامله است، كه باید سالك در تمام مقامات متوجّه آن باشد و سرّ ظهور "اوّلیّت" و "آخریّت" كه از مقامات ولایت است، از برای اهلش واضح گردد.

و باید دانست كه فرق است بین "شهادت" در اول نماز، و "شهادت" در تشهد؛ زیرا كه آن، شهادت قبل از سلوك است و شهادت تعبّدی یا تعقّلی است، و این شهادت پس از رجوع است و آن شهادت تحقّقی یا تمكّنی است. پس "شهادت" تشهّد را خطر عظیم است، زیرا كه در آن دعوی تحقّق و تمكّن است و دعوی رجوع به كثرت است بی احتجاب. و چون این مقام شامخ برای امثال ما حاصل نیست، بلكه با این حال كه اكنون داریم متوقع نیز نیست، ادب در حضرت باری آن است كه قصور خود و ذلّت و نقص و عجز و بیچارگی خویش را در نظر آریم و با حال شرمساری به بارگاه قدس متوجّه شده عرضه داریم:

بارالها، ما از مقامات اولیاء و مدارج اصفیاء و كمال مخلصین و سلوك سالكین، حظّی جز الفاظی چند نداریم؛ و از جمیع مقامات به قیل و قال قناعت نمودیم كه نه از آن كیفیّتی حاصل شود نه حال. بار خدایا، حبّ دنیا و تعلّقات آن ما را از بارگاه قدس و محفل انس تو محجوب نموده؛ مگر تو با لطف خفیّ خود از ما افتادگان دستگیری فرمایی و جبران ما سبق را فرمایی، تا بلكه از خواب غفلت انگیخته شده راهی به محضر قدس پیدا كنیم.

فصل دوم

"عن مِصباحِ الشَّریعَةِ. قالَ الصّادقُ علیه السّلامُ: التَشَهُّدُ ثَنَاءٌ عَلَی اللَّهِ

آداب الصلوة(آداب نماز)، متن، ص: 364

تعالی ؛ فَكُنْ عَبْداً لَهُ فِی السِّرِّ خَاضِعاً لَهُ فی الْفِعْل، كَمَا أَنَّكَ عَبْدٌ لَهُ بِالْقَوْلِ وَ الدَّعْوَی. وَ صِلْ صِدْقَ لِسَانِكَ بِصَفَاءِ صِدْقِ سِرِّكَ؛ فَإِنَّهُ خَلَقَكَ عَبْداً، وَ أَمَرَكَ أَنْ تَعْبُدَهُ بِقَلْبِكَ وَ لِسَانِكَ وَ جَوَارِحِكَ، وَ أَنْ تُحَقِّقَ عُبُودِیَّتَكَ لَهُ بِرُبُوبِیَّتِهِ لَكَ، وَ تَعْلَمَ أَنَّ نَوَاصِیَ الْخَلْقِ بِیَدِهِ، فَلَیْسَ لَهُمْ نَفَسٌ وَ لا لَحْظٌ إِلَّا بِقُدْرَتِهِ وَ مَشِیَّتِهِ، وَ هُمْ عَاجِزُونَ عَنْ إِتْیَانِ أَقَلِّ شَیْ ءٍ فِی مَمْلَكَتِهِ إِلَّا بِإِذْنِهِ وَ إِرَادَتِهِ. قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: "وَ رَبُّكَ یَخْلُقُ ما یَشاءُ وَ یَخْتارُ ما كانَ لَهُمَ الْخِیَرَةُ سُبْحانَ اللَّهِ وَ تَعالی عَمَّا یُشْرِكُونَ. "615" فَكُنْ عَبْداً شَاكِراً بِالْفِعْلِ، كِما انَّكَ عَبْدٌ ذَاكِرٌ بِالْقَوْلِ وَ الدَّعْوَی. وَ صِلْ صِدْقَ لِسَانِكَ بِصَفَاءِ سِرِّكَ. فَإِنَّهُ خَلَقَكَ، فَعَزَّ وَ جَلَّ أَنْ یَكوُنَ إِرَادَةٌ وَ مَشِیَّةٌ لِاحَدٍ إِلَّا بِسَابِقِ إِرَادَتِهِ وَ مَشِیَّتِهِ؛ فَاسْتَعْمِلِ الْعُبُودِیَّةَ فِی الرِّضَا بِحُكْمِهِ، وَ بِالْعِبَادَةِ فِی أَدَاءِ أَوَامِرِهِ. وَ قَدْ أَمَرَكَ بِالصَّلاةِ عَلَی نَبِیِّهِ (حَبِیبِهِ- خ) صَلَّی اللَّه عَلَیْهِ وَ آلِه، فَأَوْصِلْ صَلاتَهُ بِصَلاتِهِ وَ طَاعَتَهُ بِطَاعَتِهِ وَ شَهَادَتَهُ بِشَهَادَتِهِ. وَ انْظُرْ لا یَفوتُكَ بَرَكَاتُ مَعْرِفَةِ حُرْمَتِهِ، فَتُحْرِمَ عَنْ فَائِدَةِ صلاتِهِ. وَ أَمْرِهِ بِالاسْتِغْفَارِ لَكَ وَ الشَّفَاعَةِ فِیكَ إِنْ أَتَیْتَ بِالْوَاجِبِ فِی الْأَمْرِ وَ النَّهْیِ وَ السُّنَنِ وَ الْآدَابِ وَ تَعْلَمَ جَلِیلَ مَرْتَبَتِهِ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ." "616"

در این حدیث شریف اشاراتی است به آداب قلبیّه عبادات و حقایق و اسرار آنها. چنانچه فرماید: "تشهد" ثناء حق جل و علا است. بلكه در سابق نیز اشاره شده كه مطلق عبادات ثناء حق است یا به اسمی یا به اسمائی، یا به تجلّی از تجلیات، و یا به اصل هویّت.

و عمده آداب را اشاره فرماید كه چنانچه در ظاهر بندگی می كنی و مدّعی عبودیّت هستی، در سرّ نیز عبودیّت كن تا عبودیّت سرّیِ قلبی به اعمال جوارحی نیز سرایت كند، و عمل و قولْ نقشه باطن و سرّ باشد؛ و حقیقت عبودیت به جمیع اجزاء وجود، چه اجزاء ظاهری و چه اجزاء باطنی، ساری شود و هر یك از اعضاء حظّی از توحید ببرند. و لسان ذاكر ذكر را به قلب

آداب الصلوة(آداب نماز)، متن، ص: 365

ایصال كند، و قلب موحد مخلصْ توحید و اخلاص را به لسان افاده نماید. و از حقیقت عبودیت طلب ربوبیت كند و از خودپرستی بیرون آید و الوهیت حق را به قلب برساند؛ و بداند كه ناصیه بندگان به دست حق تعالی است، و قدرت بر تنفّس و نگاه كردن ندارند مگر با قدرت و مشیّت حق تعالی، و آنها عاجزند از تصرف در مملكت حق به جمیع انحاء تصرّفات، گر چه تصرّف ناچیزی باشد، مگر با اذن و اراده آن ذات مقدّس؛ چنانچه حق فرماید: "خدای تعالی فقط خلق می كند هر چه بخواهد و اختیار فرماید هر چه اراده كند؛ كسی را در امر خود اختیاری نیست یعنی استقلالًا منزه است خدای تعالی از شریك در تصرف در مملكت وجود." و چون این لطیفه را به قلب رساندی، شكرت از حق حقیقت پیدا كند؛ و شكر در اعضاء و اعمالت سرایت كند؛ و چنانچه در عبودیّت زبان و قلب باید همقدم باشند، در این توحید فعلی نیز باید صدق لسان به صفاء سرّ قلب موصول باشد؛ زیرا كه حق جل و علا خالق است و مؤثّری جز او نیست، و تمام اراده ها و مشیّتها ظلّ اراده و مشیّت ازلی سابق اوست.

پس از آداب شهادت به وحدانیّت و الوهیّت حق، متوجّه به مقام مقدّس عبد مطلق و رسول ختمی شود. و از تقدّم مقام "عبودیّت" بر "رسالت" متنبّه شود كه قدم عبودیّت مقدّمه همه مقامات سالكین است؛ و رسالت شعبه عبودیت است. و چون رسول ختمی عبد حقیقی فانی در حق است، اطاعت او اطاعت حق است؛ و شهادت به رسالت موصول به شهادت به وحدانیّت است. و عبد سالك باید از خود مراقبت كند كه قصور در طاعت رسول، كه طاعت اللَّه است، نكند تا از بركات عبادت كه وصول به بارگاه قدس است، به دستگیری ولیّ مطلق، محروم نشود. و بداند كه كسی را بی دستیاری ولیّ نعم و رسول اكرم صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم به بارگاه قدس و جایگاه انس بار ندهند.